سفارش تبلیغ
صبا ویژن

میلاد عقیله بنی هاشم مبارک

 

ساقیا امشب صبوری میکنم

ازمی ناب تودوری میکنم

دیگرای ساقی مرامستی بس است

غفلت ازاین عالم هستی بس است

خواهم امشب من سرافرازی کنم

درمنای عشق جانبازی کنم

ساقی امشب عاشقان را ده نوید

چون خدای عاشقی ازره رسید

خانه ی زهرا شده دریای عشق

گشته زینب جلوه ی والای عشق

عشق یعنی سرزپا نشناختن

عشق یعنی جان  شیرین باختن

عشق یعنی دستگیر عالمین

عشق یعنی نام زیبای حسین

عاشق امشب گشته چون بی تاب عشق

جرعه خواهد ازشراب ناب عشق

شد شراب ناب عشق او حسین

آنکه باشد نور عین عالمین

بهر عاشق تاوصال آمد پدید

عشق ، عاشق رادرآغوشش کشید

تاسخن درگوش او آغاز کرد

ناگهان چشمان خودرابازکرد

دیگر عاشق گریه اش خاموش شد

برجمال دلبرش مدهوش شد

ولوله افتاد دربین همه

اشک شوق آمد زچشم فاطمه

گفت الحق روح صبرآمد پدید

بهریاری حسین زینب رسید

داده امشب ذات رب العالمین

کوثری را برامیرالمؤ منین

کوثر یکتای حیدر زینب است

ثانی زهرای اطهرزینب است

قبله ی حاجات عالم زینب است

دستگیرخلق آدم زینب است

زینبا کن سوی احسان یک نظر

تاکند مدح توهردم بیشتر

سرود

ای در بحر عصمت و تقوی خوش آمدی

روح محمد زینت بابا خوش آمدی

زینب کبری خوش آمدی

دختر زهرا خوش آمدی

لاله ی سبز گلبن طاها خوش آمدی

بضعه ی پاک ام ابیها  خوش آمدی

زینب کبری خوش آمدی

دختر زهرا خوش آمدی

شیر خدا را شیر خدا را تو دختری

خون خدا را  خون خدا را تو یاوری

زینب کبری خوش آمدی

دختر زهرا خوش آمدی

ای سر و جان عالم و آدم فدای تو

زمزمه های آل محمد ثنای تو

خاطره های خطبه ی زهرا صدای تو

یوسف زهرا عاشق ذکر و دعای تو

زینب کبری خوش آمدی

دختر زهرا خوش آمدی

سازگار

 

 


موالید انوار امین وصادق علیهم السلام مبارک

زیک مشرق نمایان شد دو خورشید جهان ­آرا

که رخت نور پوشاندند بر تن آسمان­ها را

دو مرآت جمال حق، دو دریای کمال حق

دو نور لایزال حق، دو شمع جمع محفل­ها

دو وجه الله ربانی، دو سرّ الله سبحانی

دو رخسار سماواتی، دو انسان خدا سیما

دو عیسی دم، دو موسی ید، دو حُسن خالق سرمد

یکی صادق یکی احمد یکی عالی یکی اعلا

یکی بنیانگر مکتب، یکی آرندة مذهب

یکی انوار را مشعل، یکی اسرار را گویا

یکی از مکه انوار رخش تابید در عالم

یکی شد در مدینه آفتاب طلعتش پیدا

یکی نور نبوت را به دل­ها تافت تا محشر

یکی نور ولایت را ز نو کرد از دمش احیا

رسد آوای قال الصادق و قال رسول­الله

به گوش اهل عالم تا که این عالم بود بر پا

یکی جان گرامی در دو جسم پاک و پاکیزه

دو تن اما چو ذات پاک یکتا هر دو بی­همتا

محمد کیست؟ جانِ جانِ جان عالم خلقت

که گر نازی کند، در هم فرو ریزد همه دنیا

محمد   کیست؟ روح پاک کل انبیا در تن

که حتی در عدم بودند بی او انبیا یک جا

محمد  کیست؟ مولایی که مولانا علی گوید:

"منم عبد و رسول الله برِ من رهبر و مولا"

محمد از زمان­ها پیشتر می­زیست با خالق

محمد از مکان پیموده ره تا اوج اَو اَدنی

محمد محور عالم، محمد رهبر آدم

محمد منجی هستی، محمد سید بطحا

محمد کیست؟ آنکو بوده قرآن دفتر مدحش

که وصفش را نداند کس به غیر از قادر دانا

محمد را کسی نشناخت جز حق و علی هرگز

چنان که جز خدا و او کسی نشناخت حیدر را

وضو گیرم ز آب کوثر و شویم لب از زمزم

کنم آنگه به مدح حضرت صادق سخن انشا

ششم مولا، ششم هادی، ششم رهبر، ششم سرور

که هم دریای شش گوهر بود، هم دُرّ شش دریا

صداقت از لبش ریزد، فصاحت از دمش خیزد

فلک قدر و ملک عبد و قضا مهر و قدر امضا

بسی زهّاد و عبّادند بی­مهرش همه کافر

بسی عالم، بسی عارف، همه بی­نور او اعمی

دو خورشید منیر او هشام و بو بصیر او

دو کوه حکمت و ایمان، دو بحر دانش و تقوی

مرا دین نبی، مهر علی و مذهب جعفرعلیهم­السلام

سه مشعل بوده و باشد، چه در دنیا چه در عقبی

در دیگر زنم غیر از در آل علی؟ هرگز!

ره دیگر روم غیر از ره این خاندان؟ حاشا!

بهشت من بود مهر علی  و مهر اولادش

نه از محشر بود بیمم، نه از نارم بود پروا

سراپا عضو عضوم را جدا سازند از پیکر

اگر گردم جدا یک لحظه از ذرّیة زهرا­سلام­الله­علیها

از آن بر خویش کردم انتخاب نام "میثم" را

که باشم همچو او در عشق ثارالله پا بر جا


شهادت حضرت امام حسن عسگری را به پیشگاه امام زمان عجل اللخه تعالی

سامرا اى شاهد شبهاى من

خوشه چین خرمن غمهاى من

مرغ دل از خاک تو پر مى‏کشد

جام کوچ سرخ را سر مى‏کشد

اینهمه غم که دلم را پر نمود

قامت خورشید را خم کرده بود

گاه رنجور از اسارت مى‏شدم

شاهد صدها جسارت مى‏شدم

گاه مى‏شد از جفاى ناکسان

مى‏شدم همخانه با درّندگان

مانده خورشید توانم در شفق

نیست در عُمق نگاه من رمق

چار ساله کودکم با چشم زار

مى‏کشد در سجده هایش انتظار

او پرا ز احساس درد بى کسى است

اشک چشم او پراز دلواپسى است

ساقى یک جرعه آب زمزم است

زخم تشنه بودنم را مرهم است

مثل من که خوانده‏ام او را به بر

فاطمه خوانده است او را پشت در

بر غریبى على مؤمن شده

شاهد جان دادن محسن شده

او کتاب پر ز درد فاطمه است

یوسف صحرا نوردِ فاطمه است

انتقام فاطمه در خشم اوست

ذوالفقار مرتضا در چشم اوست

او بود احیاگر قرآن و حج

شیعیان اَلصّبر مِفْتاحُ الْفَرَج

جوادزمانی


در سوگ سه خورشید

سوخته قلب علی مرتضی
حضرت زهرا شده صاحب عزا
بر پـدر و بـر حسن و بر رضا
آجرک‌ ا... بقیه ا...  
پیکـر پـاک خاتم المرسلین
مانده میان حجره روی زمین
جـان محمّد شده خانه‌نشین
آجرک‌ ا... بقیه ا...
خون شده از غم جگر فاطمه
رفتـه ز دنیـا پـدر فاطمه
رخت عزا شد به بر فاطمه
آجرک‌ ا... بقیه ا...
گشته جهان بزم عزای حسن
جان دو عالم به فدای حسن
گریه کن ای دیده برای حسن
آجرک‌ ا... بقیه ا...
غریب خانه در وطن کشته شد
بگـو امـام ممتحـن کشته شد
یوسف فاطمه حسن کشته شد
آجرک‌ ا... بقیه ا...
شهر خراسان همه جا محشر است
بـر جگـر شیعـة غـم دیگر است
قتـل جگـر پـارة پیغمبـر است
آجرک‌ ا... بقیه ا...
فاطمه را خون چکد از هر دو عین
بیشتـر از همــه بــرای حسین
داغ حسیــن است غـم عالمیْن
آجرک‌ ا... بقیه ا...


اربعین

آمدم از دشت و صحرای اسارت

تا کنم گلهای پرپر را زیارت

کو حسینم  کو حسینم  کو حسینم

باغبان دشت خون بی سر شد اینجا

یک گلستان گل زمن پرپر شد اینجا

کو حسینم  کو حسینم  کو حسینم

شستم اینجا جسم تو از اشک دیده

بوسه بگرفتم ز رگهای بریده

کو حسینم  کو حسینم  کو حسینم

دور خونین لاله ها می گردم اینجا

کودک شش ماهه را گم کردم اینجا

کو حسینم  کو حسینم  کو حسینم

2

ای برادر، بهر تو مهمان رسیده

رفته و برگشته اما قد خمیده

زینبم من، زینبم من، زینبم من

یا دعا کن قلب من قوت بگیرد

یا پَس از تو خواهرت زینب بمیرد

زینبم من، زینبم من، زینبم من

از رُقیّه، قسمت من، درد و غم شد

آیه ای از، سورة عشق تو کم شد

زینبم من، زینبم من، زینبم من

تا ز نیزه، بر رخ من، خنده کردی

با نگاه، خود دلم را، زنده کردی

زینبم من، زینبم من، زینبم من

این پذیرایی کوفی، شد ز مهمان

تو به مَطبَخ، بودی و من، کُنج زندان

زینبم من، زینبم من، زینبم من

3

ثَواب این زیارت را کسی جُز من نمی داند

تَپِش های دل زینب زیارت نامه می خواند

حسینم کو حسینم کو

حسینم کو حسینم کو

دل دریایی ام بی تو، به هر منزل تَلاطُم داشت

پی آرامش اش از تو تمنای تکلم داشت

حسینم کو حسینم کو

حسینم کو حسینم کو

هنوز آید به گوش من صدای آب آب تو

صدایت می زدم امّا نمی آمد جواب تو

حسینم کو حسینم کو

حسینم کو حسینم کو         

       زطفلانت چه می پرسی به تو از خود نمی گویند

ولی سربسته می گویم کبوترها پرستویند

حسینم کو حسینم کو

حسینم کو حسینم کو

 

4

ای عزاداران اربعین است              زینب کبری دلغمین است

گوید از ماتم دیده گریانم

ای حسین جانم   ای حسین جانم

ای برادر جان خیز و از جا               بین کمان قد خواهرت را

من که از هجرت دیده گریانم

ای حسین جانم   ای حسین جانم

5

اربعین است   دلغمین است

تازه شد ماتم سوگواران

آل طاها   شد معزا

آمده بر مزار شهیدان

اربعین است   دلغمین است

تازه شد ماتم سوگواران

گفت و زینب این سخنها بر مزار شاه خوبان

آمده در کربلایت کاروان از شام ویران

خیز و کن مهمان نوازی ای حسین از میهمانان

میهمانم  قد کمانم

ای ذبیح ره دین و قرآن

اربعین است   دلغمین است

تازه شد ماتم سوگواران

از سفر باز آمدم من در بر تو ای یگانه

دیده ام من رنج و محنت ای حسین جان در زمانه

بهر حفظ دین و قرآن خورده ام من تازیانه

هدیه دارم  اشگبارم

ای تو پروانه من شمع سوزان

اربعین است   دلغمین است

تازه شد ماتم سوگواران

 


امروز کاروان امام حسین علیه السلام کجا هستند؟

کاروان عاشورا طبق قول مشهور بین محدثین روز هشتم ذی‌الحجه سال 60 هجری از مکه به سمت عراق حرکت کرد و در این سفر طولانی براساس آنچه در تاریخ ذکر شده در منازل زیادی توقف کرده و به راه خود ادامه دادند.
در این نوشتار منازل امام حسین(ع) تا کربلا را مرور می‌کنیم:

«ابطح» «تنعیم» «صَفاح»

یازدهم ذی‌الحجه امام حسین(ع) و کاروان کربلا به منزل اول، ابطح رسیدند و یزیدبن‌ثبیط بصری و چند نفر از فرزندانش به همراه جمعی از شیعیان به آن حضرت ملحق شدند سپس حرکت کرده و به منزل دوم یعنی تنعیم و بعد از آن به منزل سوم یعنی صفاح رسیدند.

«وادی عقیق»

دوازدهم ذی‌الحجه حضرت اباعبدالله حسین(ع) به وادی عقیق رسیدند.

«وادی صفراء»

در سیزدهم ذی‌الحجه امام و اهل‌بیت ایشان به وادی صفراء رسیدند که سرزمینی بود دارای زراعت و نخل‌های فراوان، در این منزل "مجمع" و "عبّاد" و همراهانش به حضرت ملحق شدند و آن دو بزرگوار در کربلا به شهادت رسیدند.

«ذات عِرق»

در این روز مصادف با چهاردهم ذی‌الحجه امام با یاران و اهل بیت خود به منزل ذات عرق رسیدند.

«حاجِر»

در این روز که طبق اخبار پنج‌شنبه بود، امام حسین(ع) به منزل حاجر رسیدند و در اینجا بود که برادر رضاعی خود عبدالله‌بن‌یقطر یا قیس‌بن مسهر را با نامه‌ای به سوی حضرت مسلم فرستادند که در قادسیه توسط حصین‌بن نمیر دستگیر شد.

«فَید» 9- « اجفُر» 10- «خُزیمِیه»

در روز 16، 17، 18 و 19 ذی‌الحجه امام حسین(ع) به ترتیب به منزل فَید، اجفُر و خزیمیه رسیدند که منزل اجفُر در 36 فرسخی مکه قرار داشت.
همچنین امام حسین(ع) یک شب و روز در منزل خزیمیه ماندند در همانجا و همان شب بود که زینب کبرا علیهاالسلام بیرون از خیمه‌ها صدای هاتفی را شنید که دو بیت شعر خواند، مضمونش این بود که این کاروان به سوی مرگ می‌رود. امام حسین علیه‌السلام در پاسخ خواهرش فرمود: خداوند هرچه را مقدر فرموده است، خواهد شد.

«شقوق» « زرود» « ثعلبیه» «زباله»

در روز 20 ذی‌الحجه امام به منزل شقوق رسید و گفته شده در اینجا بوده که فرزدق با امام حسین(ع) ملاقات کرد. در روز 21 ذی‌الحجه آن حضرت و یارانش در منزل زرود توقف کردند و در آنجا زهیربن قین‌بجلی امام را ملاقات کردند. در 22 ذی‌الحجه نیز کاروان کربلا به منزل ثعلبیه رسید که یکی از دهات مخروبه بود و بنابر نقلی در این منزل دو نفر از سمت مکه به طرف امام آمدند و خبر شهادت جناب مسلم و هانی را به امام(ع) دادند و امام چند بار فرمود:" انا الله و انا الیه راجعون" صدای گریه و ناله بلند شد.
البته شیخ مفید و علامه مجلسی گفته‌اند در منزل زباله که 23 ذی‌الحجه امام و اهل بیت به آنجا رسیدند خبر شهادت مسلم‌بن‌عقیل و هانی به امام داده شد.

«القاع»

در روز 24 ذی‌الحجه سال 60 هجری امام به منزل القاع رسیدند.

«عقبه» 17- «شَراف» 18- «ذوحُسُم»

کاروان کربلا در ادامه مسیر خود روز 25 ذی‌الحجه به منزل عقبه رسیدند که از امام صادق(ع) نقل شده که فرمودند: هنگامی امام حسین(ع) بالای وادی عقبه آمد به اصحاب فرمود: نمی‌بینم خود را مگر آنکه به دست دشمن کشته شوم. عرض کردند چرا یا اباعبدالله؟ فرمود: رویایی دیدیم که سگ‌هایی چند بر من حمله می‌کنند و یکی از آن سگ‌ها که موذی‌ترین آنها بود سگی پیس بود.
در روز 26 ذی‌الحجه حضرت اباعبدالله(ع) با اهل بیت احزاب به منزل شراف رسیدند این منزل دارای آب زیادی بود و امام به جوانان امر فرمودند که آب بردارند و از این منزل به بعد بود که عبیدالله ‌بن‌زیاد لشکری برای مانع شدن آن حضرت از ورود به کوفه فرستاد.
روز 27 ذی‌الحجه امام به منزل ذوحُسُم یا ذوحسی، ذوخشب، ذوجشمی، رسیدند. نقل شده امام امر فرمودند خیمه‌ها را برپا کنند در این هنگام لشکر حربن‌یزید ریاحی نزدیک به هزار سرباز رسیدند، امام به جوانان دستور داد تا آنان را با اسب‌هایشان سیراب کنند آنها این‌کار را کردند ظروف و تشت‌ها را پر آب کردند و نزد چارپایان بردند و آنها را سیراب کردند.

« عُذیب‌الهجانات» «قطقطانیه»

28 ذی‌الحجه کاروان کربلا به منزل عذیب‌الهجانات رسید در این منزل طرمّاح و نافع به امام حسین(ع) ملحق شدند و حر‌بن یزید ریاحی قصد داشت آنها را بگیرد و برگرداند که امام فرمود: آنها اصحاب من هستند و حر مانع نشد. به قولی در این منزل بود که خبر شهادت قیس‌بن‌مسّهرصیداوی را به آن حضرت دادند.
روز 29 ذی‌الحجه حضرت اباعبدالله‌الحسین(ع) به همراه لشکر حرّ به قطقطانیه رسیدند و بنابر روایتی از امام صادق(ع) هنگامی که در این منزل نزول اجلال فرمودند چشم حضرت به خیمه‌ای بنا شده افتاد و پرسید: این خیمه از آن کیست؟ عرض کردند: از آن عبیدالله‌بن‌حرّجعفی است.

«قصر مقاتل»

کاروان کربلا پس از 23 روز سفر سخت و طولانی روز اول محرم الحرام در قصر مقاتل نزول اجلال فرمودند و مشهور است که در این منزل عبید‌الله‌بن حرّ‌جعفی با امام ملاقات داشتند و دعوت به یاری کردند، ولی او اجابت نکرد و بعدا پیشمان شد. در ادامه این روز یعنی اول محرم امام حسین(ع) و یارانشان به سرزمین نینوا رسیدند.

ورود امام حسین(ع) به کربلا

بنا بر مشهور در این روز حضرت اباعبدالله‌حسین(ع) با اهل بیت و اصحابشان وارد کربلا معلی شدند. در اینجا اسب حضرت حرکت نکرد، امام پرسیدند نام این سرزمین چیست؟ گفتند: «غاضریه» نام دیگرش را پرسیدند، گفتند: «شاطی‌الفرات». فرمودند: اسم دیگری هم دارد، گفتند: «کربلا» هم می‌گویند. در این هنگام حضرت آهی از دل کشیدند و گریه شدیدی کردند و فرمودند: «به خدا قسم زمین کربلا همین است! به خدا اینجا مردان ما را می‌کشند! به خدا قسم اینجا زنان و کودکان ما را به اسیری می‌برند! به خدا قسم اینجا پرده حرمت ما دریده می‌شود!. ای جوان مردان فرود آید که محل قبرهای ما اینجاست ...».

منابع:
الارشاد، اعلام الوری، مسار الشیعه، بحارالانوار، مصباح‌المتهجد، مصباح کفعمی، کامل الزیارات
مناقب آل ابی‌طالب، الامام الحسین(ع) و اصحابه، الغدیر، طبقات الکبری، نفس‌المهموم، لهوف، معالی السبطین
/30462