یابن الحسن
یابن الحسن
مرا ز خویش مران زانکه مبتلای توام
اسیر عشق تو و صید بینوای توام
چو باد میروی از پیشم و نمی دانی
چو گرد قافله سرگشته در قفای توام
بتاب بر سرم ای آفتاب ذره نواز
که ذره ام من و پیوسته در هوای توام
فرمودی ما دوستانمان را فراموش نمی کنیم
«إِنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ، ولاناسینَ لِذِکْرِکُمْ
اما مولا جان عنایتی بفرمائید تا ما هم یاد شما را فراموش نکنیم و پرده های غفلت را از دیده گانمان کنار بزنید