سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق

ای که گرفتی به دوش، بار غم و بار عشق!

باز بیا سر کنیم، قصّ? گلزار عشق

قصّه شنیدم که دوش، تشنه‌لبی گل‌فروش

بُرد گلی سبزپوش، هدیه به بازار عشق

گل غم ناگفته داشت، چشم به خون خفته داشت

خاطر آشفته داشت، از غم سالار عشق

عشوه‌کنان ناز کرد، وا شدن آغاز کرد

خنده‌کنان باز کرد، دیده به دیدار عشق

گر چه زمان دیر بود، تشنه‌لبِ شیر بود

منتظرِ تیر بود، یار وفادار عشق

باغ تب و تاب داشت، گل عطش آب داشت

کی خبر از خواب داشت، دید? بیدار عشق؟

تا هدف تیر شد، طفلِ زمان پیر شد

عرش، زمین‌گیر شد، ای عجب از کار عشق!

آن گل مینوسرشت، بر ورقِ سرنوشت

با خطی از خون نوشت، معنی ایثار عشق

نسترن دل‌نواز، رفت چو در خواب ناز

زمزمه‌ای کرد ساز، قافله‌سالار عشق

کای ادب آموخته! دیده به من دوخته!

غیر دلِ سوخته، نیست سزاوار عشق

این گل باغ خداست، از چمن کربلاست

بستر خوابش کجاست؟ سین? سردار عشق

غنچه خاموش من! یار کفن‌پوش من!

زینت آغوش من! یار من و یار عشق

دشت پر از های و هوست، مشتری عشق، اوست

ای همه تن گشته دوست! اوست خریدار عشق

خیمه به کویم زدی، خنده به رویم زدی

می ز سبویم زدی، بر سر بازار عشق

تازه‌گل پرپرم! من ز تو عاشق‌ترم

اصغرم! ای اصغرم! ای گل گلزار عشق!

کودک من! لای‌لای، از غم تو وای وای!

گریه کند های‌های، دید? خون‌بار عشق

با تو «شفق» پر گرفت، عاشقی از سر گرفت

تا نفسی برگرفت، پرده ز اسرار عشق